بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی میگن که این لباسها و وسائل کهنه هستند ؛ ممکنه که مال آدم مریض باشند ، ممکنه مال مرده باشند ؛ تو هم مریض میشی ؛ اینها رو میبری خونه همسرت اذیّت میشه .
بعضی هم که میان توی حیاط خونه و شلوغی رو میبینن میگن که خانومت چطور تحمّل میکنه ؛ این همه به هم ریختگی رو چکار میکنه .
همین روزها مهمونی داشتیم که به نظر رسید , میلی به اومدن به منزل ما نداشت ؛ چون بچّه ی کوچیک داشت و از ما که با این لباسها سرو کار داریم ترسیده بود که نکنه باعث مریضیش بشیم .
خدایا من همه ی اینها رو تحمّل میکنم چون میدونم در کنارش بعضیها خوشحال میشن ؛ چند فقیر و مسکینی که از چشم خیلیها افتادن ولی در درگاه تو عزیزند و میدونم کسی رو که به اونها توجّه کنه دوست داری .
رهبران دینی ما فرموده اند که : خدایا کسانی رو که تو رو به مردم معرّفی میکنن وباعث میشن که مردم تو رو دوست داشته باشند ؛ دوست داری .
خوب منم با این لباس مقدّس روحانیّت وقتی به کسی کمک میکنم در واقع میدونن که بندگی تو من رو به این کار واداشته ، مگه نه خدای بزرگ .
نشانه ای و نسیمی از رحمتهات که همیشه توی زندگی حس کردم برام بفرست که دلم بیشتر گرم بشه .
خدایا همونی رو میگم که مولایم به نوعی فرموده :
خدایا اگه کسی باهام همراهی نکرد و تنها موندم هم درصورتی که کارم درست و صحیح بود ؛ کمکم کن که تک و تنها هم راه رو برم و درجا نزنم ؛ چرا که میخوام آلونکی هم که شده نزد مولایم علی علی علی علیه السّلام داشته باشم .چی دارم میگم بابا ، حتّی اگه نزد غلامش قنبر علیه الرحمه هم داشته باشم خوشحال میشم .
خدایا با این کارام میخوام بگم :
که نتونستم تحمّل کنم بدبختی یه گروه از مردم رو .
دلم نمیخواد شاهد فاسد شدن ناموس مسلمون به خاطر فقر باشم .
شاهد تکدّی گری دختر و زن مسلمون در کوچه ها باشم .
شاهد کار ناموس مسلمون توی خونه ی دیگران برای نگهداری از همسر مریضش و یا بچّه های یتیمش باشم .
و ...
یادی از استاد و مولایی دیگر کنم که جانم فدایش
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زان گونه اشکها که مرا هست با فرات